با توجه به آمار و روایات تاریخی میتوان با قطعیت گفت که شاخص های کیفیت زندگی پس از انقلاب صنعتی در اکثر کشورهای دنیا با بهبود قابل توجه ای روبرو شد. در ابتدای این پدیده تاریخی اقتصاددانی به نام آدام اسمیت در کتاب خود که به شرح منابع رفاه میپردازد گفت که ثروت کشورها بخاطر اختصاص دهی کارهای مختلف به گروه های متخصص یا به عبارتی تخصیص کارها میباشد. به طور مثال در یک رستوران، اگر هر کارمندی به تهیه صفر تا صد یک غذا بپردازد زمان زیادی صرف پخت هر غذا خواهد شد و نتیجه ای مطلوب و یکسان در تمام طول حتی یک شب از هر یک نوع غذایی بدست نخواهد آمد چراکه هر بشقاب از یک غذای خاص توسط یک فرد با مهارت های منحصر به فرد و نقاط ضعف و قوت خاص او آماده شده است. کاری که امروزه در رستوران ها انجام میشود این است که هرکس مسئول بخش خاصی از روند تهیه غذاها میباشد، یک نفر به شستشوی مواد اولیه میپردازد، دیگری در صورت نیاز کارهای پوست کندن مواد اولیه را برعهده دارد و آشپز وظیفه درست کردن غذا را برعهده دارد، این یک مثال بسیار ساده سازی شده از تخصیص کارها است. تخصیص کارها یعنی هرکس به کاری بپردازد که در آن مهارت بیشتری دارد و نتیجه طبیعی تخصیص کارها این است که برای تولید یک محصول نهایی، تعداد زیادی از افراد باید با یکدیگر کار کنند. آدام اسمیت در ادامه کتاب خود میگوید که در هر جامعه پیشرفته، یک کشاورز تنها به کشاورزی میپردازد، یک تولید کننده تنها یک تولید کننده است و به همین ترتیب الی آخر. برای تولید یک محصول کامل تقریبا در تمامی موارد تعداد زیادی از انسان ها با مهارت های گوناگون مورد نیاز هستند.

تخصیص کارها

با توجه به آمار و روایات تاریخی میتوان با قطعیت گفت که شاخص های کیفیت زندگی پس از انقلاب صنعتی در اکثر کشورهای دنیا با بهبود قابل توجه ای روبرو شد. در ابتدای این پدیده تاریخی اقتصاددانی به نام آدام اسمیت در کتاب خود که به شرح منابع رفاه میپردازد گفت که ثروت کشورها بخاطر اختصاص دهی کارهای مختلف به گروه های متخصص یا به عبارتی تخصیص کارها میباشد.

به طور مثال در یک رستوران، اگر هر کارمندی به تهیه صفر تا صد یک غذا بپردازد زمان زیادی صرف پخت هر غذا خواهد شد و نتیجه ای مطلوب و یکسان در تمام طول حتی یک شب از هر یک نوع غذایی بدست نخواهد آمد چراکه هر بشقاب از یک غذای خاص توسط یک فرد با مهارت های منحصر به فرد و نقاط ضعف و قوت خاص او آماده شده است. کاری که امروزه در رستوران ها انجام میشود این است که هرکس مسئول بخش خاصی از روند تهیه غذاها میباشد، یک نفر به شستشوی مواد اولیه میپردازد، دیگری در صورت نیاز کارهای پوست کندن مواد اولیه را برعهده دارد و آشپز وظیفه درست کردن غذا را برعهده دارد، این یک مثال بسیار ساده سازی شده از تخصیص کارها است. تخصیص کارها یعنی هرکس به کاری بپردازد که در آن مهارت بیشتری دارد و نتیجه طبیعی تخصیص کارها این است که برای تولید یک محصول نهایی، تعداد زیادی از افراد باید با یکدیگر کار کنند.

آدام اسمیت در ادامه کتاب خود میگوید که در هر جامعه پیشرفته، یک کشاورز تنها به کشاورزی میپردازد، یک تولید کننده تنها یک تولید کننده است و به همین ترتیب الی آخر. برای تولید یک محصول کامل تقریبا در تمامی موارد تعداد زیادی از انسان ها با مهارت های گوناگون مورد نیاز هستند.

با توجه به آمار و روایات تاریخی میتوان با قطعیت گفت که شاخص های کیفیت زندگی پس از انقلاب صنعتی در اکثر کشورهای دنیا با بهبود قابل توجه ای روبرو شد. در ابتدای این پدیده تاریخی اقتصاددانی به نام آدام اسمیت در کتاب خود که به شرح منابع رفاه میپردازد گفت که ثروت کشورها بخاطر اختصاص دهی کارهای مختلف به گروه های متخصص یا به عبارتی تخصیص کارها میباشد. به طور مثال در یک رستوران، اگر هر کارمندی به تهیه صفر تا صد یک غذا بپردازد زمان زیادی صرف پخت هر غذا خواهد شد و نتیجه ای مطلوب و یکسان در تمام طول حتی یک شب از هر یک نوع غذایی بدست نخواهد آمد چراکه هر بشقاب از یک غذای خاص توسط یک فرد با مهارت های منحصر به فرد و نقاط ضعف و قوت خاص او آماده شده است. کاری که امروزه در رستوران ها انجام میشود این است که هرکس مسئول بخش خاصی از روند تهیه غذاها میباشد، یک نفر به شستشوی مواد اولیه میپردازد، دیگری در صورت نیاز کارهای پوست کندن مواد اولیه را برعهده دارد و آشپز وظیفه درست کردن غذا را برعهده دارد، این یک مثال بسیار ساده سازی شده از تخصیص کارها است. تخصیص کارها یعنی هرکس به کاری بپردازد که در آن مهارت بیشتری دارد و نتیجه طبیعی تخصیص کارها این است که برای تولید یک محصول نهایی، تعداد زیادی از افراد باید با یکدیگر کار کنند. آدام اسمیت در ادامه کتاب خود میگوید که در هر جامعه پیشرفته، یک کشاورز تنها به کشاورزی میپردازد، یک تولید کننده تنها یک تولید کننده است و به همین ترتیب الی آخر. برای تولید یک محصول کامل تقریبا در تمامی موارد تعداد زیادی از انسان ها با مهارت های گوناگون مورد نیاز هستند. تخصیص کارها تخصیص کارها title thumbnail  00200 113905 300x169

به طور مثال فرض کنید که اگر تخصیص کارها وجود نداشت، برای تولید یک پیتزا، باید یک نفر ابتدا به کشت گندم و بدست آوردن آرد مشغول میشد، سپس به دامداری برای تهیه پنیر مورد نیاز خود رو می آورد و به همین ترتیب باید همه ی کارها را خودش انجام میداد. حالا این پیتزای فرضی را با پیتزاهایی که ما امروزه در عرض ۳۰ دقیقه آماده میکنیم مقایسه کنید، چه از نظر کیفیت مواد غذایی، چه از نظر زمانی و چه از نظر کیفیت محصول نهایی قابل مقایسه با پیتزای فرضی اولیه ما نیست، تخصیص کارها به ما کمک میکند که نتیجه بهتری بگیریم، در واقع میتوان گفت که تخصیص کارها باعث افزایش بهره وری میشود. بدون ایجاد تخصص، برای تولید هر محصول هرکس باید همه ی کارهای خود را به تنهایی انجام دهد.

تخصیص کارها همواره در تاریخ بشر وجود داشته است ولی در دنیای مدرن به اوج خود رسیده است، به عنوان مثال تولید یک گوشی هوشمند را درنظر بگیرید، برای تولید یک گوشی هوشمند هزاران هزار نفر با سطح های تخصص متفاوت در زمینه های متفاوت دخیل اند و همه دست به دست هم میدهند تا یک محصول واحد تولید شود، حالا شاید بتوان بهتر نقش تخصیص کارها را در بهبود کیفیت زندگی انسان درک کرد، تخصیص کارها هر بازدهی کار هر نفر را به شدت افزایش میدهد.

در قسمت بعدی کتاب آدام اسمیت ذکر شده است که معامله به بهبود زندگی انسان ها کمک میکند، به طور مثال کسی که در دو زمینه تخصص دارد، میتواند با تمرکز کامل به زمینه ای که در آن مهارت بیشتری دارد بپردازد و باقی نیاز های خود را از طریق معامله با سایر متخصصین در حوزه های گوناگون برطرف کند، کاری که ما امروزه به طور روزانه در حال انجام آن هستیم.

حالا اگر به موضوع تخصیص کارها در مقیاسی بزرگتر نگاه کنیم متوجه میشویم که کشورها نیز از این مفهوم ساده اقتصادی استفاده زیادی میکنند، همانطور که در مقاله قبلی ذکر شد، هر کشوری منابع محدود و خواسته های نامحدودی دارد و علم اقتصاد به دنبال تخصیص این منابع محدود به شکلی میباشد که ما بتوانیم بهترین استفاده را از آنان برای برطرف کردن نیازهای گوناگونمان انجام دهیم و هزینه فرصت را تا حد ممکن کاهش دهنیم. به طور مثال اگر یک کشور در تولید هواپیما تخصص دارد، میتواند تمامی منابع موجود خود را به تولید هواپیما اختصاص بدهد و برای برطرف کردن سایر نیاز های خود مانند نیاز به کفش، گندم و … به معامله با سایر کشور ها بپردازد، البته که مدل ذکر شده یک مدل بسیار بسیار ساده سازی شده از اقتصاد جهانی میباشد اما نتیجه ای که حاصل میشود این است که کشوری که تکنولوژی تولید هواپیما را دارد، از نظر اقتصادی باید به تولید هواپیما بپردازد و برای جبران عدم تخصیص منابع خود به نیاز دیگری مثل کفش، به معامله با کشوری بپردازد که تخصصشان در تولید کفش میباشد. در واقع هر کشوری باید به تولید انبوه محصولی بپردازد که در آن یک مزیت رقابتی مانند نیروی کار ارزان، تکنولوژی برتر و… دارد تا هزینه فرصت خود را به کمترین مقدار ممکن کاهش دهد. خودپایداری در همه ی زمینه ها از نظر اقتصادی بهینه نیست و این بهینه نبودن از نظر اقتصادی به معنای فقر از نظر اقتصادی میباشد، البته باید ملاحظات استراتژیک در تصمیم گیری های هر کشور نیز لحاظ شود. برای مطالعه بیشتر این مفهوم میتوانید به تحقیق در رابطه با دیاگرام PPF یا Product possibilities frontier بپردازید.

به اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *